اکرام یتیم در قرآن کریم و سنّت
اکرام یتیم در قرآن کریم و سنّت معصومین(علیهمالسلام)
معصومه فاضلی
چکیده
مقدمه
واژه شناسی
الف) اکرام
ب) یتیم
مصادیق یتیم
الف) یتیم مصطلح
ب) جامعهی یتیم
ج) ایتام آل محمد (صلي الله عليه و آله)
مسئولیت در قبال یتیم در آیات قرآنی
1- یتیم نوازی
2- حفظ مال یتیم
3- سرپرستی یتیم:
4- عدم ظلم به یتیمان
5- اکرام و احسان یتیم
نتیجه
فهرست منابع
چکیده
اکرام و نوازش یتیمان مسئلهایست که در قرآن کریم و کلمات بزرگان دین بسیار بدان سفارش شده و یتیم نوازی شرط ورود به بهشت و ظلم و تجاوز به حقوق و اموال آنها موجب خسران و عذاب الهی معرفی شده است. در مقاله حاضر پس از مفهوم شناسی واژهی یتیم، مصادیق آن از دیدگاه قرآن و سنّت بررسی شده و آنگاه در پایان اموری را که خداوند انسانها را نسبت به یتیمان بدان سفارش کرده و آنها را در قبال آنها مسئول دانسته، بررسی شده است.
مقدمه
در روایتی از وجود امام صادق(علیهالسلام) وارد شده است که هر کس بخواهد مشمول رحمت خداوند گردد و وارد بهشت شود... باید نسبت به یتیمان دلسوز و مهربان باشد.[1]
در هر جامعه گروهی از کودکان هستند که والدین خود را که بر اثر عواملی ممکن است از دست داده و بیکس و تنها مانده باشدند و به دارالایتام سپرده شوند. بحث در یتیمان فقط مسئله معاش و مادیات نیست هر چند که نبود آن ها نیز بسیار سخت است، اما آن چه که از خوراک و پوشاک مهمتر است، محبت و مورد توجه واقع شدن است؛ چرا که انسان موجودی لطیف و تشنه محبت، به ویژه در دوران کودکی است، حال اگر چین افرادی محبت نبینند و بدون عشق بزرگ شوند، هیچ تضمینی برای داشتن زندگی سالم برای آنها وجود ندارد و چه بسا ممکن است دچار بحرانهای شخصیتی و اجتماعی شوند. زیرا در محیط خانواده است که انسان تربیت معنوی، اجتماعی و اخلاقی میشود و عدم داشتن خانواده در کودکان یتیم منجر به صدمات جبرانناپذیر روحی میگردد. لذا چه بهتر است به جای یتیم خانهها، یتیمان درون خانه رشد پیدا کنند و مانند فرزندان خود با آنها برخورد شود و تا در محیط گرم و امن خانه، کمتر احساس نبود والدین خود را کنند.
در قرآن خداوند در برخی آیات سفارش و تأکید فراوانی بر لزوم محبت و مهربانی نسبت به یتیمان کرده است و با تعابیر مختلف به احسان یتیم دعوت کرده و اجر و پاداش فراوانی برای آن در نظر گرفته است. در مقابل هر گونه ظلم و بد رفتاری با آنان را سرزنش و گناهی نابخشودنی شمرده است. این تحقیق مسئله اکرام یتیم و جوانب مختلف آنرا در قرآن کریم و روایات مورد بررسی قرار داده است.
واژه شناسی
الف) اکرام:
اکرام از ریشه «کرم» بوده و به معنای شرف و عزت است[2] و به معنای ضد «لئوم» نیز آمده است[3] و هم چنین وقتی میگویند «رجل کریم» یعنی کسی که به آسانی می بخشد.
راغب می گوید «کرم» اگر وصف خدا واقع شود مراد از آن احسان و نعمت آشکار خداست و اگر وصف انسان باشد نام اخلاق و افعال پسندیده اوست که از وی ظاهر می شود. به کسی کریم نمیگویند مگر بعد از آن که اخلاق و افعالی از وی ظاهر شود و هر چیزی که در نوع خود شریف است با کرم توصیف می شود.[4] طریحی نیز بیان میکند که «کرم»، ایثار به غیر با خیر است و عرب «کرم» را استعمال نمی کند مگر در محاسن کثیره.[5]
پس از نظر در تعاریف ارائه شده در معاجم میتوان نتیجه گرفت که «کرم» یکی از فضائل اخلاقی است که شرافت و عزت فرد مکرم را میرساند. «اکرام» نیز مصدر متعددی از همین مادّه است و به معنای بزرگ شمردن و احترام کردن میباشد.
ب) یتیم:
«یتیم» از ریشه «یتم» است و به معنای فقدان پدر می باشد[6] و به چهارپایان نیز در صورت فقدان مادر اطلاق می شود.[7] راغب «یتم» راانقطاع فرزند از پدر قبل از بلوغ میداند[8] و جمع آن یتامی و ایتام میباشد. از امام کاظم (عليه السلام) سوال شد که چه زمانی «یتم» قطع می شود؟ حضرت پاسخ دادند وقتی فرزند به سن بلوغ میرسد و اخذ و عطا را تشخیص میدهد.[9]
در معنای واژه «یتیم» در معاجم گوناگون اختلافی وجود ندارد و کسی را که پدرش را از دست داده باشد، یتیم میگویند هر چند برخی فاقد مادر را نیز اطلاق می کنند، البته یتیم از لحاظ مفهومی واژه روشنی است ولی از حیث احکام، دارای دقتهای ویژهای است که در آیات قرآن به برخی از آنها به صورت صریح و یا غیر مستقیم اشاره شده است که در ضمن تحقیق بررسی خواهد شد.
مصادیق یتیم
الف) یتیم مصطلح:
یتیم در ابعاد مختلف ممکن است اصطلاحات گوناگون داشته باشد، به عنوان مثال در عرف به طفل صغیری گفته میشود که یکی از والدین خود را از دست داه باشد؛ از نظر شرع به کودکی گویند که پدرش را از دست داده است؛ از دیدگاه حقوقی و قانونی، فردی است که فاقد ولی و قیم و سرپرست باشد.[10] آنچه نکته مشترک این تعاریف است آن است که «یتیم» کسی است در اثر نبود پدر به عنوان چتر حمایتی و اقتصادی و یا نبود مادر به عنوان پشتوانه محبتی، فاقد حامی و پشتیبان است.
ب) جامعهی یتیم:
یتیم بودن همیشه شامل فرد نمیشود، بلکه گاهی در معنای وسیعتر و با دیدی باز میتوان دریافت که جامعهای که از امام خود دور مانده و اعتلای فرهنگی و ارزشهای معنوی خود را از دست داده نیز یتیم خوانده شده است. هم چنان که امام حسن عسگری(علیهالسلام) میفرماید: شدیدتر از این یتیمی که از پدرش جدا گشته، یتیم و بیسرپرستی است که از امام خود جدا شده است و دسترسی به او ندارد و احکام ابتدائی از قوانین دینش را نمیداند، حال آن که از شیعیان ما، هرکه عالم به علوم ما باشد در حالیکه ما را ندیده است و یتیمی در کنار اوست، اگر او را به شریعت ما هدایت و ارشاد کند، در رفیق اعلا با ما خواهد بود.[11]
ج) ایتام آل محمد (صلي الله عليه و آله)
دسته دیگر از ایتام کسانی هستند که از ذریه پیامبر (صلي الله عليه و آله) و حضرت فاطمه (س) هستند. ویژگی این دسته آن است که بر خلاف دیگر یتیمان که میتوان به آنها رفع نیازشان صدقههای واجب و مستحب داد، به این عده فقط خمس تعلّق میگیرد. ابی بصیر از امام باقر (عليه السلام) سوال کرد: «کمترین چیزی که به خاطر آن بنده خدا در آتش میسوزد چیست؟ حضرت فرمود: هر کس درهمی از مال یتیم را بخورد و مائیم یتیم»[12] از کلام امام این مطلب را می توان فهمید که رعایت حقوق و مال یتیم بسیار حائز اهمیت است و در صورت عدم رعایت آن انسان به عقوبتی سخت گرفتار می آید و هم چنین است رعایت پرداخت خمس و حقی که از ائمه بر ماست.
مسئولیت در قبال یتیم در آیات قرآنی
1- یتیم نوازی
نیاز به محبت و توجه در هر انسانی وجود دارد و همین عامل است که سبب رشد انسان می شود، حال آن که این نیاز و خواسته در کودکان شدیدتر است و این نیاز به وسیله والدین رفع میگردد. پس یتیم در کودکی از این نعمت محروم است و لذا در اسلام چه بسیار سفارش به نوازش کودک یتیم شده و به محبت نسبت به یتیم اجر و منزلتی فراوانی نزد خدا وجود دارد. خدا در مورد یتیم نوازی در قرآن می فرماید:
(لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آَمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآَخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآَتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ .....).[13]
نیکوکاری آن نیست که روی خود را به سوی مشرق و [یا] مغرب بگردانید بلکه نیکی آن است که کسی به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب [آسمانی] و پیامبران ایمان آورد و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و گدایان و در [راه آزاد کردن] بندگان بدهد.
در این آیه که خداوند مصادیق برّ و نیکوکاری را میشمارد، یتیم نوازی را پس از ایمان به خدا و روز جزا و ایمان به پیامبر و کتاب های آسمانی و ملائکه ذکر میکند و این اهمیت جایگاه این مسئله را میرساند. علامه در مورد این آیه می فرماید: آیه در مقام بیان اوصاف مؤمنان واقعی است و از آن جمله کسی است که مالش را با یتیمان و ذوی القربی و ... از روی محبت تقسیم می کند.[14]
پیامبر (صلي الله عليه و اله) نیز درباره یتیم نوازی می فرماید:
«أتحب أن یلین قلبک و تدرک حاجتک؟ ارحم الیتیم و امسح رأسه و اطعمه من طعامک یلین قلبک و تدرک حاجتک»[15]، (آیا دوست داری دلت نرم و آرزویت برآورده شود؟ بر یتیم ترحم کن و دست محبت بر سر او بکش و از غذای خود به او بخوران تا قلبت نرم و حاجتت روا گردد).
2- حفظ مال یتیم
در خصوص اموال یتیم در آیات سه مسئله مورد توجه قرار گرفته است: عاقبت خوردن مال یتیم، عوض نکردن مالشان، شرط تصرف در مال یتیم. در این قسمت به دو نمونه اشاره میکنیم.
- (إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا)[16] «کسانی که مال یتیمان را از روی ظلم میخورند به درستی که آتش میخورند و به زودی در آتش قرار می گیرند».
اکل هم در معنای خوردن ظاهری و غذا است و هم در معنای باطنی است و معنای دوم ارجح است.[17] و این آیه در بیان عدم پایمال کردن مال یتیم در ارث و ظلم به آنها است و از جمله آیاتی است که دلالت بر تجسم اعمال می کند.[18] کمااینکه پیامبر (صلي الله عليه و اله) نیز نخوردن مال یتیم را از جمله اموری معرفی کردهاند که خداوند وعده بهشت در قبال آنرا داده است.[19]
لذا از آیه فوق دو معنا را میتوان برداشت کرد:
الف) این وعده مربوط به روز قیامت است زمانیکه آتش از دهان و گوش و بینی ایشان زبانه میکشد تا مردم بدانند که آنها مال یتیمان را خوردهاند. امام باقر(عليه السلام) نیز از پیامبر اکرم(ص) روایت کرده است که روز قیامت مردمی سر از قبر برون میآورند که آتش از دهانشان زبانه می کشد. از حضرت سؤال کردند اینها چه کسانی هستند؟ حضرت همین آیه را قرائت کردند.
ب) این بیان صورت تمثیل دارد و برای نشان داده قبح خوردن مال یتیم است یعنی اگر کسی چنین کرد دچار عذاب الهی میشود.[20]
- «وَآتُوا الْيَتَامَىٰ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَىٰ أَمْوَالِكُمْ ۚ إِنَّهُ كَانَ حُوبًا كَبِيرً »[21] و اموال یتیمان را پس از بلوغ به دست آنها دهید، و مال بد و نامرغوب خود را به مرغوب (آنها) تبدیل نکنید و اموال آنان را به ضمیمه اموال خود مخورید، که این گناهی بس بزرگ است.
در مورد عدم عوض کردن مال خود با مال یتیم که در آیه فوق بدان اشاره شده باید گفت که این آیه به سرپرستان ایتام نظر دارد. به این معنا که یتیم در زمان طفولیت اختیاری بر مالش ندارد و این وظیفه قیم آنهاست که از مالشان صرف مخارج آنها کند و بعد بلوغ هم باید اموالشان را در اختیار خودشان قرار دهد. امّا در راستای انجام این وظیفه باید توجه داشته باشند که مبادا مال خوب آنها را با مال بد خود عوض کند و این گناه بزرگی است، بلکه باید در امانت امین باشند.[22]
3- سرپرستی یتیم:
یکی از محاسن اخلاق سرپرستی ایتام و محبت به آنها است. باید دانست که کودک یتیم نیازهای متعددی دارد که از جمله آنها داشتن کانون خانوادگی و داشتن فردی به عنوان تکیهگاه است. در فرهنگ اسلام بهترین وسیله برای رفع کمبودهای یتیمان آن است که کودکان یتیم، جزء عائله انسان قرار گیرد و مساعدتها و کمکها نسبت به آنها محترمانه انجام شود تا آنان احساس حقیری نکنند.
در مورد یتیم و نگهداری از یتیم در میان سخنان ائمه سفارشات و تأکیدات فراوانی میتوان یافت. امام باقر (عليه السلام) فرمود:
«چهار خصلت در هر کس باشد خداوند خانهای در بهشت برای او بنا کند: کسی که یتیمی را پناه دهد و بر ناتوانی دلسوزی کند و به پدر و مادر خود مهر ورزد و با زیر دست خود مدارا کند.[23]
پیامبر(صلي الله عليه و آله) نیز که خود کودکی یتیم بودند و با درد یتیمی به خوبی آشنا هستند در مورد اجر و پاداش سرپرستی یتیم فرمودند:
«کسی که یتیمی را سرپرستی کند تا این که از او بی نیاز شود خداوند بهشت را بر وی واجب می کند، همان گونه که اگر کسی در مال یتیم خیانت کند مستحق دوزخ می شود»[24].
در آیات سوره ضحی نیز بر این مطلب اشاره شده و خداوند به پیامبر (صلي الله عليه و آله) می فرماید همان طور که یتیم بودی و تو را پناه دادیم تو نیز یتیمان را نوازش کن و آنها را از خود دور نکن.[25]
انسان اگر با دیدی عمیقتر نسبت به اطرافیان خود بنگرد، کودکان و خانوادههای بی سرپرستی را خواهد دید که نیازمند کمک مالی و محبت هستند، در حالی که ممکن است ما از آنها غافل باشیم و دچار سهلانگاری در مورد آنان شده باشیم، حال آن که پدر یتیمان، امیر مؤمنان (عليه السلام) به شهادت تاریخ مدام به حال ایتام و ضعیفان رسیدگی میکرد و سرپرست و حامیشان بود، علاوه بر اینها ایشان نزدیک شهادت خود فرمودند:
«خدا را، خدا را در مورد یتیمان، نکند آنها گاهی سیر و گاهی گرسنه بمانند، نکند آنها در حضور شما در اثر عدم رسیدگی از بین بروند.»[26]
این وصیت امام حاکی از مسئولیت سخت در قبال یتیمان است، که امام این چنین بدان سفارش دارند، پس در رفتارمان با دیگران و به خصوص قشر درد کشیده باید بسیار تأمل و دقت کرد؛ چرا که این یک آزمایش الهی است برای هر دو طرف؛ «یتیمان از آن جهت که والد خود را از دست دادهاند و دیگران از جهت برخورد با آنان»[27]
4- عدم ظلم به یتیمان
در منشور اخلاقی هر انسان آگاهی، ظلم به دیگران عملی ناشایست است و این در مورد کودکان قطعا بدتر است چه برسد به این که آن کودک یتیم و بیسرپرست باشد که در این صورت گناهی عظیم است آن چنان که در آیه آمده:
(أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ * فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ * وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ) آیا دیدی کسی را که دین را تکذیب می کرد پس آن کسی که یتیم را رد می کند و دیگران را تشویق به اطعام مسکین نمی کند.[28]
واژهی «یدعُ» از ماده «دعع» به معنای رد کردن است[29] و در این آیه به معنای ظلم و جفا در حق یتیم و رد کردن اوست.[30] «یحضّ» نیز از «حضض» به معنای حث و تحریک است[31] و در این آیه به معنای ترغیب است و «لایحض» در مورد کس به کار میرود که نسبت به کاری که در شأنش نیست، رغبتی ندارد.[32]
در آیه، فردی که به روز جزا ایمان ندارد و آن را تکذیب میکند همان کسی معرفی شده که یتیم را از در خانهاش میراند و از عقوبت عملش هم نمیترسد.[33] چنین فردی نه خودش در موقع توانایی میبخشد و نه دیگران را تشویق به اطعام مسکین میکند زیرا به روز جزا اعتقاد ندارد.[34] پس هر انسانی که آگاه و خدا ترس باشد و به روز قیامت ایمان داشته باشد، در مورد یتیمان ظلم و ستمی روا نمیدارد و با آنها مهربان خواهد بود، چرا که از عقوبت ظلم خویش آگاه است.
احادیث معصومین(علیهمالسلام) نیز سرشار از محبت کردن به یتیمان است و در حدیثی از امام علی(عليه السلام) وارد شده که با یتیم مانند فرزند خود رفتار کنید.[35] یعنی هماگونه که انسان به فرزند خود ظلم نمیکند و در صورت نیاز به تنبیه، حد اعتدلال را نگه میدارد، در مورد یتیم نیز باید همینگونه باشد. ظلم به یتیم نیز میتواند مصادیق متعدّدی داشته باشد از جمله: ظلم در مال یتیم، ظلم در محبت کردن، ظلم در تربیت و ظلم در عدم توجه به ایشان.
5- اکرام و احسان یتیم
ضرورت محبتورزی و نوازش یتیم مسئله ایست که از آیات و روایات به سادگی قابل فهم است و اگر کسی از این فرمان الهی سرباز زند، مورد مؤاخذه و سرزنش قرار میگیرد. خداوند در مورد برخی افراد میفرماید:
«کلا بل لا تکرمون الیتیم و لا تحاضون علی طعام المسکین»[36]. فعل «تکرمون» از ماده «کرم» به معنای محترم شمردن و عزت و شرف است و «تحاضون» هم از ماده «حضض» به معنای شوق و رغبت داشتن است. مسکین کسی است که برای او هیچ چیزی نیست[37] و حال وی از فقیر نیز بدتر است[38] و به دلیل پیری یا مریضی یا نقص بدنی یا مالی قادر به تأمین معاش خود نیست.[39]
در آیات قبل این آیه سخن از انسانی است که از طرف خداوند به وسیله نعمت یا فقر مورد آزمایش قرار میگیرد و ممکن است بر اثر ثروت و نعمتهای که به او داده شده گمان کند که به خاطر اکرام و جایگاه او در نزد خداوند است و لذا دچار غرور میشود و به طغیان میپردازد و اگر چنین کسی به وسیله فقر آزمایش شود، گمان میکند که خدا با او دشمن داشته است.[40]
در حقیقت این افراد ملاک اکرام را داشتن مال و ثروت و عدم اکرام را نداشتن نعمت میدانند و چنین افرادی نه یتیم را احترام میکنند و نه یکدیگر را به دادن صدقه بر مساکین تهیدست سفارش و تشویق میکنند. در حقیقت میتوان منشا این رفتارها را مالدوستی دانست و اهانت را کاری به حساب آورد که آنها از طریق ترک اکرام یتیم و منع صدقه از فقیر میکردند، نه آن فقری که به جهت آزمایش است.[41] آنها هر مالی که باشد چه پاک یا حرام، هر چند مال یتیم هم باشد، میخورند.[42]
پس مشاهده میشود اکرام یتیمان و مستضعفان با لطافت و دقت خاصی در آیات مرتبط در قرآن بیان شده است. از طرفی با بیان ارزش آن نزد خداوند، دعوت به این امر میشود و از طرفی بیان میشود که اگر صدقه ترک شود چه عقوبتهایی در انتظار خواهند داشت.
در آیات قرآنی، اکرام یتیم و مسکینان گاهی بعد از ایمان به خدا و روز جزا و ایمان به پیامبران و کتاب های آسمانی و فرشتگان ذکر شده است[43] و در مواردی بعد از ایمان به خدا و نیکی به پدر و مادر و خویشاوندان. مانند این آیه کریمه:
«و اذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل لا تعبدون إلا الله و بالوالدین احسانا و ذی القربی و الیتامی و المساکین...»[44] و (یاد آرید) هنگامی که از بنی اسرائیل عهد گرفتیم که جز خدای را نپرستید و نیکی کنید درباره پدر و مادر و خویشان و یتیمان و فقیران.
این آیه اشاره به میثاقی دارد که خدا از بنی اسرائیل گرفته است. در این میثاق خداوند بنیاسرائیل را به اموری مهم و حیاتی سفارش میکند و آنها را به رعایت حقوق چند گروه و چند طبقه امر میکند.
اولین آنها که احسان به او از همه طبقات دیگر مهمتر است و نسبت به سایر طبقات استحقاق بیشتری برای احسان دارند، پدر و مادر است؛ چون پدر و مادر ریشه و اصلی است که آدمی به آن دو اتکاء دارد، و جوانه وجودش روی آن دو روئیده، پس آن دو از سایر خویشاوندان به آدمی نزدیکترند. بعد از پدر و مادر، سایر خویشاوندان را ذکر کرده، و بعد از خویشاوندان، در میانه اقرباء، یتیم را مقدم داشته، چون ایتام به خاطر خردسالی، و نداشتن کسی که متکفل و سرپرست امورشان شود، استحقاق بیشتری برای احسان دارند.[45]
ضرورت اکرام و محبتورزی نسبت به یتیم به حدّی است که در روایتی زیبا از پیامبر (صلي الله عليه و اله) وارد شده است:
«هنگامی که یتیمی گریه میکند، عرش خدا به لرزه میافتد. آن گاه خدای تبارک و تعالی میفرماید: چه کسی بنده مرا که پدر و مادرش را در خردسالی از او گرفتم به گریه در آورد؟ به عزت و جلالم سوگند، هر کس او را ساکت کند، بهشت را بر او واجب می کنم».[46]
نتیجه
بنابر تحقیق به عمل آمده «یتیم» در لغت به معنای کسی است که اولاً پدر نداشته باشد، هر چند برخی به کسانی که مادر ندارد هم یتیم اطلاق کردهاند و ثانیاً نابالغ باشد؛ چراکه در حدیثی نرسیدن به سنّ بلوغ را در اطلاق یتیمبودن شرط شده است. در قرآن کریم در آیات مختلفی نسبت به یتیمان توصیه شده است و وظایفی در قبال آنها و نحوه برخورد با آنها و لزوم اکرام و محبت به آنها بیان گریده است، مانند برعهده گرفتن سرپرستی یتیم، عدم ظلم و تجاوز به اموال آنها، نیکی در حقّ افراد یتیم، اکرام و احسان در حق ایشان.
فهرست منابع
1ـ قرآن کریم.
2ـ نهج البلاغه، انتشارات دارالهجره، قم.
3ـ ابن بابویه قمی، خصال صدوق، تعلیق علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1403.
4ـ حر عاملی، محمدبنحسین، وسائل الشیعه، انتشارات اسلامیه، 1387
5ـ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، دار صادر، بیروت، 15جلد.
6ـ بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، بنیاد بعثت، تهران، 1416.
7ـ مقایس اللغه، احمد بن فارس، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1404 ق.
8ـ حجتی اشرفی، غلامرضا، مجموعه کامل قوانین و مقررات، چاپ احمدی.
9ـ راغب اصفهانی، حسین بن احمد، المفردات فی غریب القرآن، دارالعلم الدار الشامیه، بیروت، 1412.
10- سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی التأویل بالمأثور، 8 جلد.
11- طریحی، فجر الدین، مجمع البحرین، (1085).
12- فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، 8 جلد.
13 مجلسی، بحارالانوار، موسسه وفاء، بیروت، 1404، 110 جلد.
14- مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360.
15- مهدوی کنی، محمدرضا، نقطه های آغاز در اخلاق عملی، نشر و فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، 1372.
16- طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374.
17- طوسی، محمدبنحسن، امالی، ترجمه صادق حسنزاده، اندیشه هادی، 1388.
18- الهندی، علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، موسسه الرسالة، 16 جلد، بیروت 1989.
19- ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات فراهانی، تهران 1360.
[1]. امالی صدوق، ج 1، ص 389، ح 15.
[2]. العین، ذیل حرف کاف.
[3]. همان.
[4]. مفردات الفاظ قرآن، حرف کاف.
[5]. مجمع البحرین.
[6]. العین، ج 2، ص 142.
[7]. مقاییس اللغه.
[8]. مفردات الفاظ قرآن.
[9]. وسائل الشیعه، ج 10، ص 4.
[10]. حجتی اشرفی، غلامرضا، مجموعه کامل قوانین و مقررات حقوقی، ص40.
[11]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 2، ص 2.
[12]. تفسیر البرهان، ج 1، ص347، بند 18.
[13]. سوره بقره / 177.
[14]. ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 654.
[15].کنز العمال، ج 3، ح 6002.
[16]. سوره نساء /10.
[17]. ترجمه المیزان، 4، ص 322.
[18]. همان، ص 321.
[19]. الدر المنثور، ج 3، ص 47.
[20]. ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 41.
[21] - نساء/2
[22]. همان، ص 12.
[23]. خصال صدوق، ج 1، ص 231، حدیث 53.
[24]. امالی طوسی، ج 2، ص 99.
[25]. مهدوی کنی، نقطههای آغاز در اخلاق عملی، ص503..
[26]. نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، وصیت 47.
[27]. الدر المنثور، ج 9، ص 46، ذیل نساء /9.
[28] - ماعون/1-3.
[29]. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 3، ص 215.
[30]. العین، ج 1، ص 81 و التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 3، ص 215.
[31]. العین، ج 3، ص 13، المفردات فی غریب القرآن، ص 241.
[32]. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 2، ص 241.
[33]. ترجمه المیزان، ج20، ص633.
[34]. ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 27، ص 305.
[35]. وسائل الشیعه، ج 21، ص 479.
[36] . فجر/16و17.
[37]. لسان العرب، ج 13، ص 214.
[38]. المفردات فی غریب القرآن، ص 417.
[39]. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 5، ص 165.
[40]. ترجمه المیزان، ج 20، ص 472.
[41]. ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 27، ص 77.
[42]. همان.
[43]. بقره/ 177.
[44] . بقره/ 83.
[45]. ترجمه المیزان، ج 1، ص329.
[46]. بحارالانوار، ج 72، ص 5.